کد مطلب:314498 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:183

تاریخچه ی مسجد مقدس جمکران
بسم الله الرحمن الرحیم

(بقیت الله خیر لكم ان كنتم مؤمنین) [1] .

«آنچه خداوند برای شما باقی گذارده، برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید».

«به مردم بگو: به این مكان - مسجد مقدس جمكران - رغبت كنند و آن را عزیز دارند».

آشنایی با مسجد مقدس جمكران

مسجد مقدس جمكران در 6 كیلومتری شهر مقدس قم واقع شده و همواره پذیرای زائرانی از نقاط مختلف ایران و جهان می باشد. این مكان مقدس، تحت توجهات و عنایات خاصه حضرت بقیة الله الأعظم - ارواحنا فداه - قرار دارد و آن حضرت از شیعیانشان خواسته اند كه به این مكان مقدس روی آورند؛ چرا كه این مكان، دارای زمین شریفی است و حق تعالی آن را از زمین های دیگر برگزیده است.

لذا سزاوار است كه زائران عزیز، از بركات این مكان مقدس، حداكثر استفاده را ببرند و مراقب باشند كه مسائل فرعی توجهشان را به خود جلب نكند و خود را در برابر حضرت مهدی (ارواحنا فداه) حاضر ببینند و از انجام اعمالی كه قلب مبارك آن حضرت را آزرده می سازد خودداری كنند.

شایان توجه است كه علما و شیفتگان آن حضرت استفاده های فراوان از این مسجد مقدس برده اند. بنابراین، سعی كنید در این مكان مقدس، لحظاتی را با آن عزیز خلوت كرده و خالصانه برای ظهور مقدس حضرتش دعا كنید؛ چرا كه بر طرف شدن گرفتاری ها تنها با ظهور آقا امكان پذیر است.



[ صفحه 465]



الف: تاریخچه ی مسجد مقدس جمكران

شیخ حسن بن مثله جمكرانی می گوید: من شب سه شنبه، 17 ماه مبارك رمضان سال 373 هجری قمری در خانه ی خود خوابیده بودم كه ناگاه جماعتی از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار كردند و گفتند:

«برخیز و مولای خود حضرت مهدی علیه السلام را اجابت كن كه تو را طلب نموده است».

آنها مرا به محلی كه اكنون مسجد جمكران است آوردند. چون نیك نگاه كردم، تختی دیدم كه فرشی نیكو بر آن تخت گسترده شده و جوانی سی ساله بر آن تخت، تكیه بر بالش كرده و پیرمردی هم نزد او نشسته است. آن پیر، حضرت خضر علیه السلام بود كه مرا امر به نشستن نمود. حضرت مهدی علیه السلام مرا به نام خودم خواند و فرمود:

«برو به حسن مسلم - كه در این زمین كشاورزی می كند - بگو: این زمین شریفی است و حق تعالی آن را از زمین های دیگر برگزیده است، و از این پس نباید در آن كشاورزی كند».

عرض كردم: یا سیدی و مولای! لازم است كه من دلیل و نشانه ای داشته باشم وگرنه مردم سخن مرا قبول نمی كنند!

آقا فرمودند:

«تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما نشانه هایی برای آن قرار می دهیم، و همچنین نزد سیدابوالحسن - یكی از علمای قم - برو و به او بگو: حسن مسلم را احضار كند و سود چند ساله را كه از زمین به دست آورده است، وصول كند و با آن پول در این زمین مسجدی بنا نماید.

به مردم بگو: به این مكان رغبت كنند و آن را عزیز دارند و چهار ركعت نماز در آن بگزارند.

دو ركعت اول: به نیت نماز تحیت مسجد است، در هر ركعت آن یك حمد و هفت بار (قل هو الله أحد) خوانده می شود و در حالت ركوع و سجود هم هفت مرتبه ذكر را تكرار كنند.



[ صفحه 466]



ب: نماز حضرت صاحب الزمان علیه السلام

دو ركعت دوم: به نیت نماز امام صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خوانده می شود، بدین صورت كه سوره ی حمد را شروع كرده و آیه (ایاك نعبد و ایاك نستعین) صد مرتبه تكرار می شود و بعد از آن بقیه ی سوره ی حمد خوانده می شود، و سپس سوره ی (قل هو الله أحد) را فقط یك بار خوانده و به ركوع رفته و ذكر «سبحان ربی العظیم و بحمده» نیز هفت مرتبه، پشت سر هم تكرار می شود.

ركعت دوم را نیز به همین ترتیب می خواند. چون نماز به پایان برسد سلام داده شود، یك بار گفته می شود (لا اله الا الله) و به دنبال آن تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام خوانده شود و سپس به سجده رفته و صدبار بگویند: (اللهم صل علی محمد و آل محمد).

آن گاه امام علیه السلام فرمودند: «هر كه این دو ركعت نماز را در این مكان - مسجد جمكران - بخواند، مانند آن است كه دو ركعت نماز در كعبه خوانده باشد».

چون به راه افتادم، چند قدمی هنوز نرفته بودم كه امام علیه السلام دوباره مرا فراخواندند و فرمودند:

«بزی در گله ی جعفر كاشی است، آن را خریداری كن و بدین مكان بیا و آن را بكش و بین بیماران انفاق كن؛ هر بیماری كه از گوشت آن بخورد، حق تعالی او را شفا دهد».

حسن بن مثله می گوید: من به خانه برگشتم و تمام شب را در اندیشه بودم، تا این كه نماز صبح را خوانده و به سراغ «علی المنذر» رفتم و ماجرای شب گذشته را برای او نقل كردم و با او به همان مكان شب گذشته رفتیم. در آن جا زنجیره هایی را دیدیم كه طبق فرموده ی امام علیه السلام حدود بنای مسجد را نشان می داد.

سپس به قم نزد «سید ابوالحسن رضا» رفتیم و چون به در خانه او رسیدیم، خادم او گفت: آیا تو از جمكران هستی؟ به او گفتم: بلی! خادم گفت: سید از سحر در انتظار تو است. آن گاه به درون خانه رفتیم و سید مرا گرامی داشت و گفت: ای حسن بن مثله! من در خواب بودم كه شخصی به من گفت:

«حسن بن مثله، از جمكران نزد تو می آید، هر چه او گوید تصدیق كن و بر قول او



[ صفحه 467]



اعتماد نما، كه سخن او سخن ماست و قول او را رد نكن».

از هنگام بیدار شدن تا این ساعت منتظر تو بودم. آن گاه من ماجرای شب گذشته را برای وی تعریف كردم.

سید بلافاصله فرمود تا اسب ها را زین نهادند و بیرون آوردند و سوار شدیم. چون به نزدیك روستای جمكران رسیدیم، گله ی جعفر كاشانی را دیدیم، آن بز از پس همه گوسفندان می آمد، به میان گله رفتم، همین كه بز مرا دید به طرف من دوید، جعفر سوگند یاد كرد كه این بز در گله ی من نبود و تا كنون آن را ندیده بودم. به هر حال، آن بز را به محل مسجد آورده و آن را ذبح كردم و هر بیماری كه از گوشت آن تناول كرد، با عنایت خداوند تبارك و تعالی و حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) شفا یافت.

ابوالحسن رضا، حسن مسلم را احضار كرده و منافع زمین را از او گرفت و مسجد جمكران را بنا كرد و آن را با چوب پوشانید. سید زنجیرها و میخ ها را با خود به قم برد و در خانه ی خود گذاشت. هر بیمار و دردمندی كه خود را به آن زنجیرها می مالید، خدای تعالی او را شفای عاجل عنایت می فرمود. پس از فوت سید ابوالحسن، آن زنجیرها ناپدید شد و دیگر كسی آنها را ندید. [2] .

از سخنان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

ما در رسیدگی و سرپرستی شما كوتاهی نكرده و یاد شما را از خاطر نمی بریم كه اگر جز این بود دشواری ها و مصیبت ها بر شما فرود می آمد و دشمنان، شما را ریشه كن می كردند. پس تقوای خدا پیشه كنید و ما را بر رهایی بخشیدن تان از فتنه ای كه به شما روی آورده یاری دهید. [3] .


[1] سوره ي هود، آيه ي 86.

[2] تلخيص از كتاب نجم الثاقب، ص 383، تا 388، از انتشارات مسجد مقدس جمكران.

[3] بحارالأنوار، ج 53، ص 175.